سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در اینکه چادر حجاب افضل هست شکی نیست .

اما میشه مانتو پوشید و محجبه بود یا چادر پوشید و در عین حال بی حجاب بود !

کسانی که مانتو رو به هر دلیلی پوشش خودشون انتخاب کردن ، میشه اینطوری هم پوشید :

عفیف بودن زیباست

عفیف بودن زیباست

تاریخ : دوشنبه 91/9/6 | 6:19 عصر | نویسنده : Nurse | نظر

حتی اگر بی حجابی حلال باشد، عقلانی نیست

 

مراجعه شود به سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی پیرامون خانواده در قرآن کریم (حرم مطهر امام رضا علیه السلام)




تاریخ : دوشنبه 91/5/23 | 1:43 عصر | نویسنده : Nurse | نظر

خدایا پشیمانم ... خدایا توبه می کنم از زشتی ها ...

خدایا می دانم که بدترین بنده ی تو بوده ام . تو بزرگی ، به بزرگی ات مرا ببخش و توبه مرا بپذیر و چون "حر" که پاک گرداندی او را از سیاهی ها، مرا نیز بپذیر ، ای بخشاینده ی مهربان .

خدایا آبرویم را در 2 دنیا حفظ کن و رسوایم نساز ، یا ستار العیوب .

انی کنت من الظالمین

انی کنت من الظالمین




تاریخ : سه شنبه 90/9/15 | 7:46 عصر | نویسنده : Nurse | نظر

 

همیشه وقتی به شدت توی کارهای دنیایی غرق شدم یهو یک تلنگر میاد و همه ی این سفره ای که برای خودم پهن کردم رو میریزه به هم و همه چیز رو در هم میشکنه.

... فکر مرگ ... . کاش همیشه باشه نه گهگاه ...

اونوقت به خودم میام و میگم : داری چی کار می کنی ؟؟؟ قرار نیست همیشه اینجا بمونی ها ! حواست هست؟!

این همه بدو بدو واسه دنیا که چی بشه ؟؟؟ یه فکری واسه اون دنیا بکن ...

فکر زمان مرگ ... چه وقت قراره اتفاق بیفته؟ اون موقع چند سال دارم ؟ چطور آدمی هستم ؟ زندگیم چطوریه؟ ...

فکر بعد از مرگ ... بعد از من چی میشه؟ چی به سر خانواده م میاد؟ شوهرم؟ اگه اون موقع فرزندی داشته باشم چی به سر اون میاد ؟ چه کسی تربیتش می کنه؟ چطوری تربیتش می کنه؟ ...  

یاد دختر عمه هام می افتم ... بعد از مرگ عمه، هیچ کس نتونست دست مادری به سرشون بکشه و اونطور که باید تربیتشون کنه ! خدا نکنه سر فرزند من چنین بلایی بیاد!


دوباره به خودم میام ...

به خودم میگم :

 آهای ! تو که هنوز هم فکرت توی دنیاست !

حتی وقتی به مرگ هم فکر می کنی باز هم حواست به تعلقات دنیایی هست !

همه رو بسپار به خدا ... فقط خدا ... تو فقط اطاعت کن ... والسلام





تاریخ : دوشنبه 90/8/30 | 11:0 صبح | نویسنده : Nurse | نظر

دست خودم نیست ...

دست خودم نیست که وقتی تو را روی آن صندلی چرخ دار می بینم که سالهاست همراه و همسفرت شده ، هم ذوق می کنم و هم چشمانم خیس می شود ... از فکر پاهایت که زودتر از تو عزم فردوس کردند و کمتر از تو توان ماندن داشتند ...

دست خودم نیست که وقتی از تو و دوستانت می شنوم بغض گلویم را می فشارد و هیچ نمی تواند جلو باران اشک هایم را بگیرد .

سرفه هایت دل سیاهم را می خراشد و به یادم می آورد که چقدر دور شده ام و تنها یک جمله در آن حال توانم گفت : ای کاش ... .

و بعد تمام وجودم پر می شود از ای کاش های کوچک و بزرگ که از دست داده ام یا دستم از آن کوتاه است .

از شما خجالت می کشم ...

نمی دانم مرا خواهید بخشید ؟!

به من بگو ... به من بگو ای دلاور ، از درد های جسمت و از دردهای روح بزرگت ...

نبینم دردت ای جانان که درمانی ندارم

نبینم اشکت ای جانان که من جانی ندارم

می دانم گله مندی و می دانم دلگیری ...

ای شیر زن ، نکند بر ذهنت گذشته باشد که درد های دل دردمند تو و صبوری ات را از یاد برده ام !

یادم هست و فراموش نمی کنم تو را ...

می دانم دلی داری پر ز درد که هیچکس جز خدا از تمامیت آن آگاه نیست . خوب به یاد دارم که چگونه دوش به دوش مردان اسلحه به دست گرفتی و به یاد دارم صبرت را بر داغ فرزندانت ، همسرت ، پدرت و برادرانت .

و چه خوش گفت که : از دامن زن ، مرد به معراج می رود .

من امروز و در این لحظه تا پایان زندگی ام به شما و دوستان شهیدتان قول می دهم که هرگز فراموش نکنم.

من به فرزندم خواهم آموخت که آزادی دروغین را نپذیرد و آزاده زندگی کند . به او خواهم آموخت راه و رسم تو را ... خواهم آموخت ... 




تاریخ : سه شنبه 90/7/5 | 11:56 عصر | نویسنده : Nurse | نظر

یه روزی ... آهنگ موبایلم اونو صدا میزد

یه روزی ... صدای ضبط تاکسی که ترانه های ناجور میذاشت آزارم میداد تا حدی که دلم می خواست گریه کنم

یه روزی ... وقتی با اسم آقا شوخی میشد از کوره در می رفتم و امکان نداشت ساکت بمونم

یه روزی ... اگه نمازم قضا میشد دلم بدجوری می گرفت

یه روزی ... وقتی حتی گردی کامل صورتم که پوشوندنش واجب نیست رو نامحرم میدید حس خوبی نداشتم و سریع خودمو می پوشوندم

یه روزی ... شب های جمعه جایی جز مسجد نداشتم

یه روزی ... مال و ثروت ذره ای اهمیت نداشت

یه روزی ... درس که می خوندم واقعا احساس می کردم عبادته

یه روزی بود که اینقدر توی باتلاق دنیا فرو نرفته بودم

از خودم بدم میاد ... دلم می خواد از خودم فرار کنم و دیگه به اون روز فکر نکنم !!! (شاید اگه فکر کنم از اول همین اندازه بد بودم اینقدر وجدانم ناآروم نباشه)

هنوز شیرینی اون روزهای خوب رو زیر زبونم حس می کنم

خدایا کمکم کن . دستم رو بگیر و نذار غرق بشم ... آمین




تاریخ : چهارشنبه 90/6/30 | 10:53 صبح | نویسنده : Nurse | نظر

خواستم دستانم را بلند کنم ... زنجیر های محکم و سنگینی را حس کردم که گویی مانع می شد

خواستم پا از زمین بردارم ... پاهایم تکان نمی خورد ، احساس کردم هر لحظه بیشتر فرو می روم ! گویی در باتلاق دنیا اسیر شده ام 

مدتی است این حس را دارم ، که هر لحظه بیشتر و بیشتر فرو می روم

دلم می خواهد فریاد کشم :

آی دنیا !!! بند و گل و لای خود را از پای من بگشای ! بگذار دستانم آسمان را هم حس کند

(نوشته شده در : تهران - ولیعصر - پشت ترافیک)

 




تاریخ : جمعه 90/4/31 | 7:46 عصر | نویسنده : Nurse | نظر

ترم پیش ارائه مطلبی (به اصطلاح کنفرانسی) داشتم راجع به Breast feeding مدرک داشتن که در ابتدای بحث از دیدگاه قرآن و احادیث این مطلب رو بررسی کردم و بعد به نکات علمی پرداختم ...

بعد از ارائه، آقای شهری  (یکی از همکلاسی ها) جلو اومد و خیلی مودبانه خواست که انتقادی از ارائه من داشته باشه . گفت فکر می کنم بهتر بود به جای اینکه بگید و بنویسید - تغذیه با شیر مادر از دیدگاه قرآن و احادیث - می نوشتید Breast feeding از دیدگاه قرآن و احادیث ، اینطوری جذاب تر بود و علاوه بر این فکر می کنم اگر اینطوری گفته بشه بچه ها براشون جالبتر هست که بدونند یک اصطلاح علمی به این صورت توی قرآن آورده شده ... و خیلی حرفهای دیگه که منظورش این بود که قرآن و احادیث از دید جوون های امروز سند نیست بیشتر دوست دارند با علم چیزی بهشون اثبات بشه و اگر دستور از دیدگاه علمی باشه بیشتر بهش دقیق میشن ...

انگار که من بیام تازه با علم ناقص بشر ، قرآن رو هم ثابت کنم!!! یا اینکه برای قرآن با اصطلاحات و کلمات غربی جذابیت ایجاد کنم !!! اونم به جوونهایی که مسلمون هستند !!!گیج شدم البته با اوضاع و احوالی که بین ما جوون ها هست نه تنها حرفشون اشتباه نبود بلکه متاسفانه درست فرمودند !

اما واقعا چرا؟! نکته بین چرا وقتی از قول پیامبر و ائمه و قرآن و ... مطلبی میگیم یا می نویسیم خیلی کمتر مورد توجه قرار میگیره تا وقتی که از قول یک دانشمند یا یک پزشک ؟!

ما معمولا سخنان و دستورات دینی رو صرفا دینی می دونیم و صرفا یک دستورالعمل ارشادی و اخلاقی !!!قابل بخشش نیست

همین موضوع خواب بین الطلوعین که فراوون نهی شده ... چند نفرمون عمل می کنیم ؟! نهایتش میگیم: ااا واقعا ؟! چه جالب !باید فکر کرد اما اگر یک پزشک یا پرستار با دلایل علمی به ما چنین تجویزی می کرد اونوقت چطور؟ مطمئنم بیشتر سعی می کردیم رعایت کنیم! (وای بر ما)

 کم دیدیم دستوراتی که توی قرآن یا روایات اومده بعد ها از لحاظ علمی دلایل محکمی براش مطرح شده که ما خوشحال یا متعجب شدیم ؟! (حرام بودن گوشت خوک یکیش ... که امروز از نظر علمی و پزشکی خوردن گوشت این حیوون نهی شده و کلی بیماری های عجیب غریب و خطرناک رو که باعثش میشه شناسایی کردند ... دلیل مستحب بودن طولانی کردن سجده ، وضو، غسل و ... و ... )

مگر نه اینکه اسلام دین سلامتی هست ؟! مگر نه اینکه دستورات قرآن و ائمه و پیامبر از جانب خداست ؟! مگر نه اینکه آفریننده ی ما همین خداوندی است که محمد (ص) رو به پیامبری برگزید و راهنمای زندگی رو در قالب کتاب آسمانی (قرآن) بر پیامبرش نازل کرد ؟! مگر نه اینکه خداوند از همه به ما مهربان تر هست ؟! مگر نه اینکه خداوند عالم هست به همه چیز (همه چیز می دونی یعنی چی؟!!!!)  ؟!  مگر نه اینکه ... ؟!

شک داریم ؟!

اسلام راهنمای زندگی هست و تنها به انسان به عنوان یک موجود تک بعدی نگاه نمی کنه ! تنها به بعد روحانی انسان متکی نیست ! (هر چند حقیقت انسان تنها بعد روحانی اوست اما اسلام انسان رو تک بعدی نمی بینه چرا که بعد مادی بر بعد معنوی و روحانی موثر هست و این دو در دنیا با هم ارتباط بسیار نزدیک و موثری دارند) ...

وای بر ما که فراموش کردیم و می کنیم !!!




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:23 عصر | نویسنده : Nurse | نظر

خدایا ...

حکمت قدمهایی که برایم برمی داری را بر من آشکار کن تا درهایی که به سویم می گشایی را ندانسته نبندم و درهایی که به رویم می بندی را به اصرار نگشایم ...

آمین ...




تاریخ : یکشنبه 89/12/22 | 5:41 عصر | نویسنده : Nurse | نظر

چقدر عمر زود میگذره !

دانشگاه هم رفتیم ، ازدواج هم کردیم ، بچه دار هم میشیم، ...

از این همه زمان که صرف درس و کلاس و کتاب و دفتر کردیم که عمده عمرمون بود چیزی واسه اون دنیا هم فرستادیم ؟!

شهدا با وضو می رفتن سر کلاس درس ! ما چی ؟! با چه نیتی رفتیم ؟! با چه حالتی رفتیم ؟! چی کار کردیم؟!

می ترسم این مدت رو با کارهای خطا (تقلب دادن و تقلب گرفتن و دلی شکستن و حسادت و رعایت نکردن احترام دیگران مخصوصا اساتیدمون و ...) همش گناه شده باشه و اون دنیا مجازات این همه عمر تلف شده رو بکشیم! اصلا همین که بدون نیت هم رفته باشیم خودش مجازات داره و باید جواب بدیم که با عمری که بهمون دادن چه کردیم ؟!

کاش از همین لحظه خوب باشیم ...




تاریخ : چهارشنبه 89/8/19 | 3:19 عصر | نویسنده : Nurse | نظر