10:30am :
برنامه تلویزیونی صبح دیگر ...
دکتر بسکی : قند و شکر غذای سلول سرطانی
1:30pm :
به دلم ریخته بود شدید !
حدود 11 بود رفتم دوش گرفتم و موهامو با نرم کننده آب کشی کردم . قبل از اینکه کاملا خشک بشه شروع کردم به اتو زدن تا همین الان ...
مامان با کنایه و خطاب به من میگه: یکی بره حدود 100 هزار تومان خرج کنه که موهاشو فر بزنه بعد 2 ساعت بشینه موهاشو اتو کنه ، دستشو هم بسوزونه !
رسیدگی کردن موهای فر خداییش خیلی سخته ... البته مهرماه سال گذشته بود که فر زده بودم از اون موقع تا الان هم 2 بار موهامو کوتاه کردم دیگه اون حالت اول و قشنگی اولش رو از دست داده بود ولی هنوز فرشو از دست نداده بود و با یه کم موس یا سرم کریستال مثل اولش می شد . خلاصه اینکه دیگه از دستشون خسته شده بودم نشستم به اتو کشیدن و خیلی هم سخت بود. دفعه اول بود همه موهامو می خواستم اتو بزنم چون طبیعت موهام لخت هست قبلا نیازی بهش نداشتم مگر برای حالت دادن قسمتی از اونها ... بعد از اتو موهای صاف و لخت خودم که نشد اما بد هم نبود.
من موهای خودمو می خوام (هم رنگ موهای خودم هم لختی موهای خودم) فکر کنم باید یک سالی صبر کنم که حداقل تا روی شونه برسه
یادم باشه دیگه همچین غلطی نکنم !
7:20pm :
وقتی میام تربت به پرخوری عصبی دچار میشم
10:17pm :
با مامان و بابا برگشتم مشهد
11pm :
چند وقته حالت تهوع زیاد سراغم میاد ! امشب که دیگه شدیدا حال منو گرفت ! یه لقمه نون که دهنم می ذارم حالم بهتر میشه ولی تا یه کمی میگذره دوباره همون آش و همون کاسه هست
خدا رحم کنه به من ... یعنی اگه شوخی درسا جدی بشه من می دونم و زبون درسا !!!
.: Weblog Themes By Pichak :.