یادته یه روز گفتم دیگه از عشق و عاشقی های تموم شدنی خسته شدم ؟!
گفتم خدا جون دیگه بسه ! فقط خودت رو می خوام.
کاری کن که جز خودت عاشق هیچ کسی نباشم.
خدایا به هر چی که دست کشیدم تموم شدنی بود .
خدا جون خیلی وقته فراموشم کردی ! گناهم چی بود ؟!
هنوزم می خوام عاشقت باشم .
میگن از رگ گردن به آدم نزدیکتری ! پس چرا دستمو نمی گیری ؟!
چرا دستم رو رها کردی ؟! خداجون کجایی ؟! دلم واسه شب هایی که عاشقونه برات گریه می کردم تنگ شده !
خدایا ! امشب دست های کوچیک منو بگیر و دیگه رها نکن !
خدایا به هر دری می زنم بسته هست . آخـــــــر ِ همه چیز دوباره به تو می رسم .
کاش دیگه دستم رو رها نکنی .
اینجا توی این خونه جایی رو برای درد دل با تو ندارم .
خیلی وقته نماز و روزه ندارم ! خیلی وقته گم شدم !
خدایا امشب اومدم تا دوباره پیشم باشی!
تاریخ : پنج شنبه 87/12/15 | 1:0 صبح | نویسنده : Nurse | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.