خواستم دستانم را بلند کنم ... زنجیر های محکم و سنگینی را حس کردم که گویی مانع می شد
خواستم پا از زمین بردارم ... پاهایم تکان نمی خورد ، احساس کردم هر لحظه بیشتر فرو می روم ! گویی در باتلاق دنیا اسیر شده ام
مدتی است این حس را دارم ، که هر لحظه بیشتر و بیشتر فرو می روم
دلم می خواهد فریاد کشم :
آی دنیا !!! بند و گل و لای خود را از پای من بگشای ! بگذار دستانم آسمان را هم حس کند
(نوشته شده در : تهران - ولیعصر - پشت ترافیک)
تاریخ : جمعه 90/4/31 | 7:46 عصر | نویسنده : Nurse | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.