سحر امروز (دوشنبه) به ایران برگشتیم . حدود ساعت 2 خونه بودیم .
باید بگم کلاً از مراسم استقبال و بدرقه و این قبیل سوسول بازی ها خوشم نمیاد مخصوصاً وقتی فقط 12 روز ناقابل غیبت داشته باشی ! حالا اگه حداقل یک سال گذشته بود یه چیزی ولی برای 12 روز زیادی مسخره هست .
تا ساعت 12 ظهر یکسره خوابیدیم بعدش رو هم تعریف نمی کنم که همسری دلخورم کرد و ...
حالا در مورد سفر بگم که در کل سفر خوبی بود . فقط از اون قسمتش که بخور و بخواب داشت خوشم نمیومد و باید بگم در مورد خونه خدا (کعبه) فکر می کردم خیلی بزرگتر از این حرفا باشه . واقعا معنی این یه بیت شعر برام قابل درک شد که میگه :
کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود / حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
توی مکان های مختلف وقتی برام تعریف می کردن و به این فکر می کردم که جایی قرار گرفتم که مکان اتفاقات مهم جهان اسلام هست یا اینکه چه عزیزانی اینجا قدم می گذاشتند یه حس خیلی خیلی خاص و قشنگی بهم دست میداد که قابل توصیف نیست .
فعلا همین...
پ.ن :
همه ی کسانی که التماس دعا گفتن و خیلی از اونهایی که التماس دعا نگفتن رو یاد کردم
.: Weblog Themes By Pichak :.