یه مدته میلم به چیزای مفید می کـِـشه اما start ش کمتر می خوره . دلم دویدن و ورزش می خواد . دلم کتاب و درس می خواد . دلم خیلی چیزا می خواد .
دیشب ساعت 9:30 با مامان رفتیم پارک ملت ( قسمت پارک بانوان ) کلی دَویدم و یک چهارم از عقده دلم خالی شد . ساعت 11 و نیم به خونه برگشتیم . امیر نیم ساعت قبل از ما رسیده بود . رفته بود Ipad3 بخره و خریده بود کلی هم ذوق داشت آخه مدتها بود دلش می خواست یکی داشته باشه . بابا هم رفته بود شنا و نیم ساعت بعد از ما رسید.
بابا یه پرسشنامه بهم داد پر کنم که مربوط به طب سنتی و تشخیص مزاج بود . همینطوری که داشتم به سوالات جواب می دادم رسیدم به یه سوال که پرسیده بود " آیا جسور و شجاع هستید؟ " نمی دونستم چی باید جواب بدم فقط می دونستم هر چی هستم ترسو نیستم . بین گزینه "در حد اعتدال" و "کاملا صدق می کند"" مونده بودم. از بابا پرسیدم: بابا من شجاعم؟ بابا گفت : یه کمی ... فقط از تنها چیزی که می ترسی سوسکه. گفتم : خوب سوسک کثیفه من بدم میاد ازش . یه کمی مکث کرد و گفت : نه! خیلی شجاعی ... مارمولک رو با دستت میگیری!
راست میگه
برام جالب بود که بابا این چیزا رو راجع به من می دونه آخه تا یه دوره از زندگی حتی دقیق نمی دونست من کلاس چندم هستم!!!
امروز با 2 تا از دوستام آشتی کردم (المیرا و عصمت) . البته اونا با من قهر نکرده بودن این من بودم که دلخور بودم و قهر کرده بودم . خیلی بیشتر از 3 روز ... خدا منو ببخشه . شاید هیچ وقت نتونم مثل گذشته باهاشون ارتباط برقرار کنم اما آشتی کردم که خدا ازم راضی بشه.
پیامبر اکرم (ص):
هر دو نفر مسلمی که با هم قهر و خشم کنند و سه روز چنین باشند و آشتی نکنند از دایره اسلام بیرون خواهند رفت و هر کدام پیش قدم شود برای آشتی ، زودتر از دیگری وارد بهشت خواهد شد .
.: Weblog Themes By Pichak :.