سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوصله ندارم ... 

چرا؟
چون:
همیشه وقتی توی اوج نظم هستی و همه برنامه ها اونطوری پیش میره که می خوای ، یهو یه اتفاقی میفته که داغونت می کنه ! اونم کِی ؟ وقتی دقیقاً به قسمت مهم و فشرده برنامه هات رسیدی و اینقدر این قسمت حساس هست که نمی تونی زیاد بهش انعطاف بدی .
الان یکی از اون همیشه هاست که هر چی خوشی توی هفته ای که گذشت داشتم مرگم شد! به خاطر همین میگم حوصله ندارم .
من قادر به گفتن "نه" هستم و هیچ وقت بدون حساب و کتاب "نه" نمیگم . اما همیشه پشت سرش عذاب وجدان دارم ، سرم درد میگیره ، حالم خوب نیست و تا مدتها با خودم در جنگم ...
بازم الان یکی از همون موقع هاست که مجبور شدم "نه" بگم اونم به کسی که خیلی دوسش دارم و به گردنم حق بزرگی داره.
شما خودتون حال و روز این لحظه منو سبک سنگین کنید ...

به طور خلاصه هفته ای که گذشت هفته خوب و قشنگی برام بود و بعضی چیزایی که دلم می خواست تجربه کنم به دست آوردم . تمام هفته رو خوش گذروندم و فقط چند ساعتی از روز خونه بودم که بیشتر برای خواب یا کارهای شخصی بود.

عمه فاطمه و دختراش اومده بودن مشهد و هر چقدر تونستیم سعی کردیم خوش بگذرونیم . شب اول اسماء یه ماکارونی خیلی خوشمزه و پر ملات درست کرد رفتیم پارک ملت (سایت بانوان - من و اسماء و نسرین و عمه فاطمه و مهتاب و مهناز) به من یکی که خیلی خیلی خوش گذشت . بعد از اینکه عمه و بچه ها رو رسوندم، حدود 11 شب برگشتم خونه .
روز دوم رفتیم بازار مولوی و کلی خرت و پرت خریدیم و شلوغ بازی در آوردیم . بعد هم رفتیم خونه اسماء اینا نهار خوردیم خواب عصرونه زدیم . شب هم street dance 1 رو با هم تماشا کردیم شام خوردیم و من باز هم همون حدود ساعت 11 برگشتم خونه .
شب سوم که دیشب باشه همون جمع رفتیم خونه زن دایی کلی با هم حرف زدیم خندیدیم و شام خوردیم و من علی رغم اصرار زیاد زن دایی و عمه برای موندن، ساعت 1 بامداد برگشتم خونه!

عاشقشم ؛ عاشق ِ رانندگی توی شب ، اونم آخر ِ شب وقتی خیابون ها تقریباً خلوت و هوا خنک میشه ، در حالی که یه ترانه یا یه آهنگ آروم و لایت با صدای بلند پخش میشه و شیشه های ماشین بازه ... چنان آرامشی به من میده که اندازه نداره . مخصوصاً وقتی از کنار باغ ملک آباد عبور می کنم و هوای شرجی و بوی درخت و گیاه به مشامم میرسه... توی این چند روز این شیرین ترین تجربه من بود .

پ.ن1:

این هفته فقط یه بار آشپزی کردم 

اینم آخرین برش ، معرفی می کنم Chicken cake :


 




تاریخ : پنج شنبه 91/6/9 | 2:40 عصر | نویسنده : Nurse | نظر

  • آنکولوژی | اخبار وب | تیم بلاگ