• وبلاگ : *پروانه هاي بي پروا *My Diary*
  • يادداشت : جبل النور (مشهد _ کوهسنگي)
  • نظرات : 10 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بهار 
    سلام عليکم . مي بينم که ديگه همه تون از من نااميد شدينا . نه سري نه سفارشي نه حرفي هيچ ......
    باشه اشکال نداره . شمام دارين به اين نتيجه مي رسين که علاوه بر وبلاگم خودمم دارم فسيل ميشم ؟ آره واقعا هم همينه . اصلا فکر نمي کردم اين دوران اينقدر خسته و کسل کننده باشه و از همه چيز بازم کنه حتي از کار و زندگيم . خوش به حالت . نمي دوني چقدر دلم هواي يه جمع دوستانه کرده يه اردو يه گردش دسته جمعي . جدي جدي دارم مي پوسم تو اين خونه هاي دور و برم .
    پاسخ

    تقصير خودته ... وقتي به حرف هيچکس گوش نميدي همين ميشه . احساس که نداري ، دائم که غر مي زني ، هميشه هم که اعتراض مي کني ... خوب همين ميشه ديگه ... در ضمن هزار بار به وبلاگت سر زدم ديدم دست نخورده خوب واسه پستي که نذاشتي نظر بذارم ؟؟؟؟ همه ي مردم از دوران حاملگيشون کمال استفاده رو مي برن تو بشين توي خونه به اين و اون غر بزن و بي احساس بازي از خودت در بيار ... چي بگم آخه به تو من ؟؟؟؟در ضمن چند وقته مريضم ... کلي هم کار و درس ريخته سرم ... اين اردو کوچولو هم به اصرار فاطمه بود که البته خودمم خيلي دوست داشتم و واسم هم خوب بود ...