وبلاگ :
*پروانه هاي بي پروا *My Diary*
يادداشت :
کاش خوبي ها بيشتر از بدي ها بود
نظرات :
0
خصوصي ،
15
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
درددل
سلام خانوم خانوماي گل . حال شما چطوره ؟ چطوريد با زحمتاي ما ؟ آقا مسعود خوبن ؟ بهشون خيلي خيلي سلام برسونيد . در مورد پستت اون روز هم بهت گفتم راست ميگن که عادت کردند . آخه از بس ديدند بي تفاوت شدند . همه که مثل تو روحيه لطيف ندارند ولي خوب کاري کردي که اومدي بيرون چون وقتي يه چيزي با روحيات آدم سازگار نباشه کم کم آدم رو داغون مي کنه . انشالا يه روزي برسه که وجدان کاري حرف اول رو توي هر کار و شغلي بزنه .
پاسخ
سلام عزيز دلم . خوبم ممنون . چه زحمتي ؟! شما رحمتيد . به قدري اون شب به من خوش گذشت با شما که اندازه نداره . راجع به وجدان کاري : يکي از همکارها بهم گفت خوب تو که مي دوني اشتباهه وايستا و درستش کن ، همينطوري ميريد کنار که آدمهاي بي وجدان ميدون ميگيرن. نمي دونم ولي نمي خوام اعصاب و زندگيم رو خراب کنم که حالا درست بشه يا نه . کار من نيست . شايد بعدها رفتم مديريت خوندم که دستم به جايي برسه و مثلا توي مقامي مثل مترون بيمارستان بتونم کاري بکنم. نمي دونم حالا فعلا مجبورم پرستار باشم . سعي مي کنم توي اين چندسال حداقل هيچ کاري که نکنم وظيفه ي خودمو درست انجام بدم