• وبلاگ : *پروانه هاي بي پروا *My Diary*
  • يادداشت : کم کم بر مي گردم به روال عادي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بهناز 

    تو هم مث من فکرت مشغوله ؟ به خدا الکي استرس داريم واسه هيچي
    پاسخ

    آره خيلي .. اميدوارم الکي باشه
    + مامان کيارش 
    واي اينهمه پست گذاشتي
    پس چرا من نيومدم
    پاسخ

    من همينجوريشم شرمنده شما هستم . شما روي سر من جا داري
    يعني اينو سحر نوشتي؟

    جريان معده و دل درد من برميگرده به اين تاريخ:
    http://golesorkh.parsiblog.com/Posts/53/

    و الان نمي دونم اين دل دردهايي که ميگم به اين مسئله هم مربوط ميشه يا نه...

    يه بار بايد بيام کلآ وضعيتمو برات شرح بدم ببينم به چه نتيجه اي ميرسي!!!
    چون اونکه فروردين 86 بوده...الانم که تير 92 هست ، همچنان همونجورم و همچنان.............

    پاسخ

    آره سحر بود . بووووووووووووووق . دهن روزه آدمو وادار مي کني ناسزا بگه! آخه دختره ايکس تو که نبايد بدوني اين دل درد از کجا مياد و علتش چيه ! بايد پاشي بري دکتر اون بفهمه چـــِت شده ! اين همه مدت نشستي با خودت فکر مي کني که دل دردت واسه چيه ؟! اونوقت علم پزشکي واسه چي به وجود اومده ؟!