نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 


کجايي خانوم؟

پاسخ

درگير پايان نامه مسعود هستم . اگه لايق دونستي برامون دعا کن همه چيز به بهترين شکل تموم بشه . يکشنبه ميام تعريف مي کنم .
+ سارا 

درسته من نميدونستم بايد ميرفتين يه شهر ديگه ضمنا بايد وقتي ميگفتين نميتونيم روزش رو عوض ميکردن .بازم ميگم ان شالله خدا يه صبري به عمع مرضيه بده ...من بازم سوال اشپزي بپرسم؟ اخه کلا به اشپزي و غذا خيلي اهميت ميدم نظرات ديگران هم برام مهمه . قارچ رو تفت ميدي يا همينجوري ميريزي روش؟؟

من يه جا ديدم با خمير نون باگت که از نونوايي فانتزي خريده بودن درست کرده بودن ميگفتن بايد خيلي نازک پهنش چون پف ميکنه خيلي خوشگل و خوشمزه شده بود. يه چونه ميگفتن براي تعداد زيادي پيتزا کافيه.

راستي مشروح مهموني رو هم نوشته م ها

پاسخ

آره مهم اينه که خودِ پسره خيلي خوبه بقيه ش هم درست ميشه انشاءالله. عزيزم قارچ رو اگه سرخ نکني و آبش خشک نشه آب ميندازه و پيتزات رو خراب مي کنه ولي براي تزئين مي توني چند حلقه نازک روش بذاري . مي توني از خمير انواع نون ها استفاده کني چه نون فانتزي چه نونوايي هاي ديگه ولي در هر صورت توي همه شون جوش شيرين داره پس خيلي فرق نمي کنه اگه مي خواي از اون خمير ها استفاده کني همون خمير مخصوص پيتزا که توي بازار آماده هست رو بگيري راحت تري .الان ميام مي خونمت :)

به به عجب پيتزايي از خمير اماده استفاده ميکني؟

اي بابا مليحه جان چرا اينقدر اعصاب خودتو خورد ميکني . خب تفاوت بين خانواده هاتون زياده اما اونا شايد منظورشون بي احترامي نباشه شايد فرهنگشون اينجوريه . سخت نگير ميتوني برو نميتوني نرو .اگه همتون بگيد اين روز نميتونيم خب ميندازن يه روز ديگه

اينقدر اعصاب خودتو خورد نکن زود پير ميشي مادر

يه چيزي بگم منو نميزني؟

من پنجشنبه ساعت 5 بعد اظهر 20 نفر مهمون دعوت کردم براي شبش البته بيرون نه تو خونه

چيکار کنيم خواهر بي فرهنگيم ديگه اما گند نيستيم ها

پاسخ

آره عزيزم من با خمير آماده درست مي کنم ولي مامانم خودش خميرش رو درست مي کنه خيلي خوشمزه تر ميشه . سارا جون مهموني معمولي فرق مي کنه با پاگشاي عروس ! بعدم شما حتما از نزديکان و فاميلت دعوت کردي نه اينکه غريبه ! بعد از اون هم اينکه شما کسايي رو دعوت کردي که توي شهر خودتون بودن نه راه دور! ما نصف مهمونامون راه دور بودن نمي تونستن امروز بگيم اونا واسه فردا شب بيان ! خودشون هم کاملاً با خونواده ما آشنايي دارند و مي دونن که اکثرمون مشهد زندگي مي کنيم . فقط من يکي از راه دوري ها رفتم مهموني اونم به خاطر مادربزرگم بود. از همه ي اين حرفا گذشته اصلاً بگيم توي فرهنگ اونا اين شکليه ، نبايد خودشون رو جاي طرف مقابل بذارن؟! اينکه خونواده عروس رو 24 ساعت قبل دعوت کنن چه معني ميده؟! 2 تا معني بيشتر نميده يکي اينکه شعور و اخلاق اجتماعي ندارن و حاليشون نيست چي کار مي کنن ، دوم اينکه يه جوري مي خواستن دعوت کنن که از طرف خونواده عروس تعداد زيادي نيان (يه جورايي خسيس بازي) ... معني ديگه اي هم مي تونه داشته باشه ؟! بعد وقتي مادربزرگم زنگ زده گفته مهموناي ما نمي تونن بيان و مهموني رو يه روز عقب بندازين جواب دادن نه ما نمي تونيم فقط فردا شب مي تونيم! اين جواب يعني چي؟! يعني اينکه به ما ربطي نداره که شما نمي تونيد بيايد همينه که هست... غير از اينه ؟! سارا جون 2 تا دختر عروس کردن و 2 تا پسر داماد کردن . اين بچه پنجمشون هست که داره ازدواج مي کنه ديگه واقعاً رفتارشون توجيه نداره ! در نهايت پا گشا برگذار شد در حالي که هيچکس از طرف ما نبود جز خودِ مادربزرگم و عمه فاطمه و عمو و ما ! فکر کن ما جلو فاميل خودمون چقدر خجالت زده شديم!
+ بهناز 

به سلامتي انشالا زودتر دفاع کنند و راحت بشيد.
پاسخ

آخ آره به خدا ! مُردم!


خيلي وقته خونه پيتزا درست نکردم!

اونوقتايي که درست ميکرد خوشمزه هم ميشد اما کلآ به اين نتيجه رسيدم که پيتزا رو بايد از بيرون گرفت.
درمورد مهموني هم خب اگه دليل داشتن که هيچي اما اگه هميشه همينطورن خب اين مدلشون هست ديگه! کاريشم نميشه کرد!
خود بخود وقتي يکي دوبار نرين خودشون متوجه ميشن.

پاسخ

ولي من به اين نتيجه رسيدم که تا جايي که مي تونم غذا از بيرون نگيرم . آره اخلاقشون همينه . اين بي حرمتي و توهين هست . اگه دليل هاشون رو بشنوي واقعا بهم حق ميدي...
+ مامان کيارش 
نوش جونتون
منم دلم خواست
پاسخ

ممنون عزيزم
+ توتي 


سلام مليحه جونم

خوبي؟

اي بابا حرص نخور اينقد بي خيال باش يه ذره

اين پيتزاتون دل ما رو برده!!! خيلي وقته درست نکردم ...

راستي پاشو بيا عکس کيکه رو گذاشتما زودي اومدي

پاسخ

اوه اوه ! بالاخره پختي ؟! اومدم ...

شوخي نمودم...نوش جان...
پاسخ

دفعه بعد براي تو جدا مي پزم و ميارم
اي تک خور.... :پي
پاسخ

تک خور چيه بابا ! 2تايي خورديم
من هم هوس پيتزا نمودم... :دي
پاسخ

فدات شم . دير تصميم گرفتم وگرنه برات درست مي کردم . دفعه بعد انشاءالله
مليحه جون حرف تو کاملا درسته که بايد زودتر دعوت مي کردن و کاراشون روي روال نيست ولي اينم بهت بگم گاهي وقتا اين شرايطه که ادم رو مجبور به انجام کاري مي کنه البته خيلي کار ميشه کرد که اينطوري نشه ولي يه پيشنهاد دوستانه دارم واست اونم اينه که سعي کن جلوي عمه تازه عروست يا حتي مادربزرگت خيلي از اين کاراي خانواده شوهر عمه ت ايرادي نگيري به جاي اينکه به مادربزرگت بگي بهشون برگرده بهش بگو يه بار با ملايمت يا خودش يا مرضيه باهاشون صحبت کنن و از اخلاق و رفتارها و انتظارات و برنامه هاي خانواده شما بگن اينطوري خيلي بهتر ميشه ولي اگه تو الان هي از خانواده شوهر عمه ت ناراحت بشي و مدام هم به عمه ت بگي يا واکنش نشون بدي يه جورائي عمه ت ناراحت و دلسرد ميشه و کينه اين کارا تا مدتها تو دلش مي مونه پس تو که تجربه ات بيشتره سعي کن در عين اينکه بهش دلگرمي ميدي يادشم بدي چطور از اين جور رفتارا در کمال احترام و با ارامش انتقاد کنه که هم ديگه از اين چيزا پيش نياد هم باعث دلخوري و ناراحتي نشه . البته ببخشيدا قصدم نصيحت نيست ولي چون خودم يه زمانايي خيلي تو اين جور موارد سختي کشيدم و هنوز هم اثراتش تو زندگيم هست بهت گفتم در هر صورت خودت عاقل تري و بهتر مي دوني چکار کني .
پاسخ

حرفت کاملاً درسته ولي 2 تا موضوع هست . اول اينکه اين دفعه اولشون نيست و کلاً از اول آشناييشون تا الان اوضاع ما همين بوده ! شايد باورت نشه ولي حتي از همون مراسم خواستگاريشون رو اگه برات بگم خودت بر مي گردي به من ميگي چطوري با اين وصلت موافقت کردين ؟! موضوع اينه که خود پسره واقعاً خوبه و مرضيه و مهدي (داماد) هم ديگه رو مي خواستن و به هم ميومدن به خاطر همين ما سنگ اندازي نکرديم و سعي کرديم کنار بيايم ولي اينا همه ي کاراشون همينطوري داغونه ! خوب وقتي نمي تونن نرمال رفتار کنن يکي مثل من ِ بدبخت رو مجبور نکنن با اين وضع پاشم 145 کيلومتر رو تا حيدريه برم به خاطر يه شب که مي خوام مهمون باشم ! اصلاً احترام مهمونشون رو ندارن! طفلي خود ِ مهدي آقا (داماد) هم از اين رفتار خونواده ش ناراحته ولي خيلي اختيار عمل نداره توي موضوعات خونوادگي ! مطلب دوم اينکه من اين حرفا رو هيچ وقت جلو عمه مرضيه نمي زنم اينا رو هم فقط به مادربزرگم گفتم چون خودشون مي دونن من بعد از خودشون از همه بيشتر اذيت ميشم . چون نوه اول و بزرگ خونواده هستم و مادربزرگ و پدربزگم هم سني ازشون گذشته ، از طرفي عمه فاطمه به خاطر شوهرش يه سري محدوديت ها داره تازه جدا از اون بازم تنهاست و اداره همه کارها مسلما سخت هست و کمک مي خواد . من جاي خواهر ِ مرضيه حساب ميشم و خيلي از کارها روي دوش من هست . حتي گاهي تا انتخاب لباسش رو هم به عهده من ميذارن حالا خودت فرض کن من تا دورم که کنترل از راه دور هستم وقتي هم که ميرم اونجا هر چي ميشه منو صدا مي زنن! اصلاً از اينکه کارها رو به من محول کنن و توي هر موضوعي پاي منو وسط ميکشن و بهم مسئوليت ميدن ناراحت نيستم . عمه م هست . خوشبختيش آرزوي منه . دوسش دارم . بيشتر از اين هم براش ميذارم . ولي موضوع سر ِ اينه که خونواده شوهرش اصلا حرمت نگه نمي دارن و بقيه براشون اهميتي ندارن!
واقعاً کارش اصلاً خوب نبود کي رو ديدي شب قبلش مهمون دعوت کنه آخه! اونم مهموني پاگشااااا
به به پيتزا هم خيلي هوش انگيز شده
نوش جونتون
پاسخ

آره به خدا ! نمي دونم اينا چجوري تا حالا زندگي کردن ! به همين گندي ؟!آره طعمش هم خيلي خوب شده بود :) جات خالي ...
سلام
======================
در صورت امکان لينک ما را با آدرس http://www.9rang.com

و عنوان سايت آگهي رايگان در سايت خود قرار دهيد .
=======================
سپس لينک خود را در صفحه زير قرار دهيد .
======================
http://links.9rang.com
---==-==---===-==-=-==-=-- موفق باشيد
پاسخ

نمي خوام آقا! اي بابا! اينا چيه مياين ميذارين!