ان شالله اين مشکلات و بي برنامه گي ها خصوصيت ذاتيشون نبوده باشه و حاصل بي تجربگيشون باشه و الا خدا به داد عمع مرضيه برسه که ميخواد يه عمر باهاشون زندگي کنه ...
اميدوارم خوشبخت باشن..
سلام
چرا شما هيچي به داماد نگفتين که وظيفه ايشونه بره دنبال نامزدش؟؟؟ حالتو کامل درک مي کنم!!! آدم خيلي حرص مي خوره!!!
ايشالا خوشبخت بشن!
واي چه خانواده اي داشتند اين داماد...به نظرم بهتر بود از قبل خود عروس با داماد هماهنگ مي کرد که براي آرايشگاه بياد سراغش يا براي باقلوا بهشون سفارش مي کرديد.
واقعا قشنگ توصيف کرده بودي مخصوصا پاراگراف اول پستت و بعد تعريف ماجرا واقعا قشنگ بود . اينجاهاست که مامانم هميشه ميگه خوش به حال اين مردا.. يه کت و شلواردارند و اونو صد جا مي پوشند و نه بزک دوزکي دارند ، نه لازمه بيگودي بپيچند . کلا مردا موجودات راحتي هستند.
عزيززززممم..
فقط ميتونم بهت بگم خدا قوت..
خسته نباشي..
ايشالا خدا حفظتون کنه.. ايشالا هميشه با شوهريت خوشبخت باشي..