• وبلاگ : *پروانه هاي بي پروا *My Diary*
  • يادداشت : نميشه که نميشه !
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي از ماه رمضون مينالي چه بدددددددد واه واه واه از من ياد بگير من اينقدر ماه رمضون رو دوست دارمممممممم .سحر مثل يه خانوم پا ميشم براي اينکه اقاي همسر تنها نباشه سحري ميخورم بعد صبح صبحانه ظهر هم ناهار افطار هم که نميشه همسر تنها باشه شام هم که جاي خود داره

    من عاشق رمضانمچقدر من خوبم

    روزه که ميگيرم به زهرا فشار مياد

    پاسخ

    دروغ چرا ؟! من هيچ وقت ماه رمضون رو دوست نداشتم . 15 روز اول رو هر طوري هست ميکشم از نيمه که گذشت ديگه نمي تونم . جرأتش رو هم ندارم که نگيرم ! همينطوري کلي روزه غرض دارم ديگه جا ندارم! اونم بخوام وقتي بگيرم که هيچکس روزه نيست ! ولي آخر ماه رمضون پوستم عين پوست کرگدن ،چشمام عين وزغ ، کمرم خم ميشه ، موهام ميريزه و کچل ميشم ، ناخونام هم دائم ميشکنه از بوي غذا حالم به هم مي خوره و غير از مايعات هيچي از گلوم پايين نميره . غذا برام لذتي نداره فقط از ترس اين چيزايي که گفتم به زور مي خورم که نميرم ! 4،3 سال بود اينطوري نمي شدم چون يک سالش رو که روزه نگرفتم کلا ، دو سه سال ديگه رو نمي دونم چطوري بود که خوب بودم فکر کنم چاق شده بودم ولي نمي دونم چطوري ! خلاصه منهاي اين 3 سال اخير تمام عمرم ماه رمضون فقط به زور خودمو کشوندم . اين روزهاي آخر که همه وداع مي خونن و اشک ميريزن که چرا تموم شد من اشک مي ريزم واسه خودم که تو رو خدا بسه ديگه نمي کشم ! والله! الان تمام زندگيم مختل هست . انرژي ندارم واسه کاراي شخصيم . کلي کار عقب مونده دارم . گشنگي روي اعصابم اثر ميذاره از نظر روحي هم خرابم . خوب تو به من بگو الان اين چه وضع روزه گرفتنه ؟!