• وبلاگ : *پروانه هاي بي پروا *My Diary*
  • يادداشت : نميشه که نميشه !
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    مليحه جان عزيز دلم من واقعا درکت مي کنم که ميگي ازش متنفري يا نمي توني چون خودمم نسبت به بعضي چيزا واقعا همين طورم وقتي نميشه واقعا نميشه . قبول . ولي خوب ديگه چرا خودتو اينقدر ازار ميدي ؟؟؟؟ با اقا مسعود يه کم صحبت کن تا اروم اروم باهات راه بياد . خوب مردا از کار خونه خيلي سر در نميارن . بعدشم باهاش صحبت کن تا روزي يه وعده غذا درست کني و وعده بعد همون رو بخورين . يه چيزي هم بهت بگم ناراحت نشو ايني که ميگي نمي رسم و وقتشو ندارم مي دوني يکي از دلايلش چيه ؟؟؟؟؟ شايد يه کم بي نظم باشي البته شايد مطمئن نيستم . آخه مثلا يه خونه که هر روز نياز به جارو پارو و گردگيري نداره داره ؟؟؟ نهايتش يکي دوبار در هفته . حالا غذا و ظرف هر روزيه ولي مگه شما دو يا سه نفر هر وعده چقدر ظرف کثيف مي کنين مليحه جان ؟؟ اگه يه کم به برنامت نظم بدي به همه کارات مي رسي درستم مي خوني تفريحتم مي کني همه چيزم درست ميشه . ايني هم که گفتي ما نهارها خونه نيستيم من فقط تو بيمارستان نهار مي خورم ولي براي بابک بايد غذا درست کنم اوايل حس و حالشو نداشتم بيشتر روزا مي رفتيم خونه مامانم ولي از وقتي استعلاجي شدم باور کن اکثر مواقع خودم دارم درست مي کنم . بازم ميگم اگه اجباري بهش فکر نکني بهتر باهاش کنار مياي . فرض کن رفتي سرکار واسه خودت يه برنامه بريز اينکه مثلا 8 صبح بيدار شي اول فلان کار رو بايد بکني بعد کار بعدي و ....... تا ظهر . باور کن اروم اروم همه چي حل ميشه فقط به خودت فشار نيار تمرين کن فقط .....
    پاسخ

    مسعود با من کنار مياد ولي نه اون اندازه که من راحت باشم . نه بابا اونطوري که فکر مي کني نامرتب نيستم ولي حريف بقيه نميشم اونا ميريزن و مي پاشن. تازه الان يه کم اوضاع بهتره . جارو که هفته اي يه بار مي زنم ! همون ظرف و غذا درست کردن و ... . من نمي دونم بقيه چي کار مي کنن ولي من دقيقا نصف روز رو يا دارم فکر مي کنم چي بپزم يا توي آشپزخونه مشغولم . اون نصف ديگه هم مي مونه واسه چندتا کار کوچيک شخصي و استراحت . روزهايي که ميرم بيمارستان که هيچي ديگه بايد يکي از وعده هاي غذايي رو انتخاب کنم يا نهار يا شام . وقتي از بيمارستان برميگردم به خدا نمي تونم روي پام بايستم . فقط يه چيزي درهم مي کنم که از گشنگي نميريم . خوب الان پيش داداشم هستم اون خيلي کم توقعي نمي کنه ولي فردا با مسعود من چي کار کنم ؟! اينطوري که نميشه ! تازه حداقل 2 ساعت از وقتم ميره به مطالعه داروهاي اختصاصي و بيماري هاي اون بخش بيمارستاني که ميرم وگرنه نمره هام افت مي کنه ! اونوقت تو بگو الان اينطوري وقتي واسه کارهايي که دوست دارم مي مونه ؟ حتي واسه تفريح هم وقتي نمي مونه . الان تابستونه و من تعطيل ، هميشه که اينطوري نيست ! توي تعطيلات کم ميارم چه برسه به ... . حرف زدن فايده اي نداره . باشه ، بازم تلاشم رو مي کنم . چاره اي ندارم جز اين ... . دارم؟!
    عوض لعنت فرستادن به تاريکي شمعي روشن کن.

    آپم چه آپيييييييييييييييييييييييييييي
    پاسخ

    خواهر جان ما هرچي روشن کرديم فوتش کردن شما مي توني يکي هم واسه من روشن کن
    + بهناز 


    منم از ماه رمضون بدم مياد و دوساله که روزه نمي گيرم و خيلي هم خوبم !

    به نظرم خداوند مهربون تر از اين حرفاست که اينقدر بنده هاش رو اذيت کنه .

    در مورد ماه رمضون شديدا بات موافقم .

    پاسخ

    حالا نه به اون شدت ديگه !!! نه بابا من جرأت نمي کنم روزه نگيرم . اينا مي مونه گردنم بعد چي کار کنم ؟! هر جوري هست ميگيرم ديگه ولي خدايي داغونم مي کنه !

    واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي از ماه رمضون مينالي چه بدددددددد واه واه واه از من ياد بگير من اينقدر ماه رمضون رو دوست دارمممممممم .سحر مثل يه خانوم پا ميشم براي اينکه اقاي همسر تنها نباشه سحري ميخورم بعد صبح صبحانه ظهر هم ناهار افطار هم که نميشه همسر تنها باشه شام هم که جاي خود داره

    من عاشق رمضانمچقدر من خوبم

    روزه که ميگيرم به زهرا فشار مياد

    پاسخ

    دروغ چرا ؟! من هيچ وقت ماه رمضون رو دوست نداشتم . 15 روز اول رو هر طوري هست ميکشم از نيمه که گذشت ديگه نمي تونم . جرأتش رو هم ندارم که نگيرم ! همينطوري کلي روزه غرض دارم ديگه جا ندارم! اونم بخوام وقتي بگيرم که هيچکس روزه نيست ! ولي آخر ماه رمضون پوستم عين پوست کرگدن ،چشمام عين وزغ ، کمرم خم ميشه ، موهام ميريزه و کچل ميشم ، ناخونام هم دائم ميشکنه از بوي غذا حالم به هم مي خوره و غير از مايعات هيچي از گلوم پايين نميره . غذا برام لذتي نداره فقط از ترس اين چيزايي که گفتم به زور مي خورم که نميرم ! 4،3 سال بود اينطوري نمي شدم چون يک سالش رو که روزه نگرفتم کلا ، دو سه سال ديگه رو نمي دونم چطوري بود که خوب بودم فکر کنم چاق شده بودم ولي نمي دونم چطوري ! خلاصه منهاي اين 3 سال اخير تمام عمرم ماه رمضون فقط به زور خودمو کشوندم . اين روزهاي آخر که همه وداع مي خونن و اشک ميريزن که چرا تموم شد من اشک مي ريزم واسه خودم که تو رو خدا بسه ديگه نمي کشم ! والله! الان تمام زندگيم مختل هست . انرژي ندارم واسه کاراي شخصيم . کلي کار عقب مونده دارم . گشنگي روي اعصابم اثر ميذاره از نظر روحي هم خرابم . خوب تو به من بگو الان اين چه وضع روزه گرفتنه ؟!

    منم يکم غر بزنم؟؟؟؟؟ اي واييييي اين همه ا÷ کردي من چجوري همه رو بخونم اخه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    منم از ظرف شستن از نظافت کردن بيزارم دوتا بچه دارم هنوز اصلاح نشدم به همسرم ميگم من زن خونه داري نيستم واقعيتي که بايد بپذيري بنده خدا هم ميپذيره البته اشپزي استثناست دوسش دارم.

    خب چرا کارگر نميگيري کارگر بگير تميز کنه خودت فقط بهشون نظم بده البته کارگر خوب هم اين روزا سخت گير مياد

    پاسخ

    تو شوهرت دنيا با شوهر من فرق داره ! ساراجون؟! تو هم که ميگي کارگر ! بابا من آشپزي هم آزارم ميده فقط تميز و مرتب کردن خونه نيست که ! بعدم مي دوني چقدر حقوق ميگيرن ؟!!!!!!!!! اول زندگي من چطوري حقوق اونو هم بدم ! اينطوري که هيچي از درآمدمون نمي مونه !


    منم هيچ وقت نشده که کاملآ همه ي مسئوليت هاي خونه باهام باشه...البته خب الآن کارايي مثه گردگيري و جارو و اينا با من هست اما اينکه مسئوليت خاصي داشته باشم ، نه...

    کلآ از آشپزي بدم نمياد و دوست دارم...خونه داري رو هم حس بدي ندارم بهش انگار...

    اما هي تلقين نکن که نمي توني و نميشه...خب تو که کار رو ميکني با کيف بکن :)
    کلآ درست ميشه خانومي
    نگران نباش

    پاسخ

    خوب الان چند ساله دارم تلقين مي کنم که دوست دارم ولي فايده نداشته . چرا شما ها هيچ کدوم فکر نمي کنيد که 4 سال تلاش زمان کمي نيست ؟!
    بابا چه خبرته ؟؟؟ همه چيز عادي ميشه . حالا مجبور نيستي خيلي به خودت فشار بياري . هر روز هر چقدر در حد توانت هست کار کن بعد خودت مي بيني که اروم اروم ظرفيتت بيشتر ميشه . ازش بدت مياد چون بهت تحميل شده خوب انجام نده . هر وقت ميلت کشيد هر کاري ميلت کشيد يا کلا هيچي هيچي . يه بار ديگه هم بت گفتم الان چون پشتت به مامانت يه کم گرمه يعني چون هنوز 100 درصد خانم خونه نيستي دوست نداري کار کني باور کن منم مجرد بودم دست به سياه و سفيد نمي زدم ديگه چطور مي شد بعضي مواقع جاروبرقي و گردگيري مي کردم ولي اشپزي و بقيه چيزا ابدا . ولي حالا مثل بچه ادم همه کارامو خودم مي کنم جارو گردگيري تي غذا لباس همه چي . تازه سرکار هم ميرم . هر وقتم بياي در خونه مون رو باز کني مرتبه و تر و تميزه ولي چون از روي اجبار انجام نميدم برام زجراور نيست . پس تو هم از ذهنت بيرون کن که حتما و از روي اجبار بايد انجام بدي تا برات زجراور نباشه . بعدشم به قول بهار اشکالي نداره اينقدر ادم مستحق هست که نياز به کار تو خونه ها داره يکي رو پيدا کن هفته اي يکي دو روز بياد کاراي خونه تو بکنه . آقا مسعودم که هر روز هفته مي تونه واست با فراورده هاي بادمجون غذ درست کنه . تموم شد و رفت ديگه اينقدر اعصاب خردي داره ؟؟؟!!!!!
    پاسخ

    بهار؟! مامانم کجا بود؟! مامانمو هفته اي يه روز مي بينم . تمام طول هفته منم و خونه! منم وقتي مامانم هست خيلي کار نمي کنم ولي خيلي وقته که تمام کارهاي خونه با خودمه . بهار تو توانايي و هنر و صبر و تحملش رو داري . منم اوايل مي گفتم منم مي تونم داشته باشم بايد فقط تلاش کنم تا بهش برسم ولي هر چي سعي کردم نشد . بيشتر از يک هفته دوام نميارم! :( اگه اجباري نباشه من دست به هيچي نمي زنم حتي غذا رو هم از بيرون ميگرم . اصلا آشپزي رو دوست ندارم بدم مياد ! اه ! مسعود دست به سياه و سفيد نمي زنه مگر اينکه من مشغول کارهاي اون باشم يا مريض باشم يا شروع کنم به غر زدن ! اگه من هيچي نگم حتي دلش مي خواد چاي رو هم من جلوش بذارم . گاهي کمکم مي کنه که دستش درد نکنه اما اين واسه موقع تعطيلاتش هست اونم فکر مي کنم چون فهميده خيلي روم فشار مياد گاهي يه دستي بلند مي کنه ! هر غذايي رو هم نمي خوره . از اينکه يه غذاي گرم نداشته باشيم ناراحت ميشه و بدخلقي مي کنه . من آدمش نيستم بهار! نمي تونم مثل مامانم و خانم هاي خونه دار ديگه باشم ! هر چند وقت يه بار کارگر بياد؟! اونوقت ما هر چند وقت يه بار غذا مي خوريم ؟! هر چند وقت يه بار ظرف و لباس مي شوريم ؟! همه ي اين کارها رو مانع پيشرفتم مي دونم . صبح تا شب تمام وقت منو ميگيره . هيچ زماني براي خودم نمي مونه! چند وقته مي خوام شروع کنم به خوندن براي ارشد ؟! ولي بايد يکيشو انتخاب کنم يا خونه داري يا درس و چيزايي که دوست دارم . به خودت نگاه نکن که همه کار مي کني و سر کار هم ميري ! شما گاهي اوقات يا بهتره بگم اکثر اوقات نهار خونه نيستيد پس يک سوم کارات حذف ميشه و از طرفي خوب مي توني خودت رو تطبيق بدي و چيزي آزارت نميده ولي من نه تنها توي خونه داري ضعف دارم بلکه بايد هر وعده به فکر غذاي وعده بعد باشم ! به خدا اگه شوهرم يا خودم اينقدر توانايي مالي داشتيم يک دقيقه هم فکر خونه داري رو نمي کردم . يه نفر استخدام مي کردم روزي چند ساعت بياد کاراي خونه و پخت و پز رو انجام بده و بره ولي چنين امکاني وجود نداره اونم با اين مخارج ! شروع زندگي ! اصلا نميشه ... باورت ميشه هر وقت بهش فکر مي کنم بغض مي کنم ؟! به خدا نهايت تلاشم رو کردم. نشد ديگه نشد !
    + توتي 

    پاسخ

    چيه؟!

    آقاتون منظورم بود .... مسعود خان بودند ديگه ؟

    من فکر کردم اميرخان بيدن !

    _____

    راستي اوضاع روبراهه ؟ چند تا پست قبل رو که خوندم نگران شدم ... !!!

    _____

    براي ارشد چيکار ميکني عزيزم؟

    پاسخ

    آره مسعود ... نه بابا اوضاع چي رو به راهه؟! هيچي رو به راه نيست . ارشد نمي خونم . تمام وقتم ميره براي ديگران . تنها وقتي که واسه خودم دارم همين چند دقيقه اي هست که ميام پاي نت! :( خسته م ... خسته ...


    چه خطرناک شدي تو مليحه

    من از بي نظمي و نا مرتب بودن خيلي بدم مياد ... گاهي وقتا بدجوري خسته ميشم ... کلي خونه رو مرتب ميکنم ، اونوقت داداشم مياد فوتبال بازي ميکنه تو خونه و همه جا رو بهم ميريزه ... طفلي مامانم بعضي اوقات ديگه خسته ميشه ... ولي فکر کنم برم سرخونه زندگيم هميشه خونم مرتب باشه ... چون آقا محسن هم همکاريش خوبه :)

    ولي آشپزي زياد ياد ندارم و حوصله شو ندارم ... اما اين روزها چون ميخوام تواناييمو نشون بدم به بقيه ، شور و شعف و ذوق زدگي زيادي مصرف ميکنم

    القصه اين که زياد خودتو درگيرش نکن ... بذار حسابي خونه بهم بريزه ... بعدش پاشو مرتب کن ... اونوقت از اون تميزي و نظم لذت مي بري. ..

    ماه رمضان هم خب چون طولانيه آدم بي حال ميشه ... منم خيلي از کارام مونده که با تايم خواب و بازارم جفت نميشه .... ان شاءالله که موفق باشي .. به آقا امير هم سلام برسون ... تولد ِ همسر بنده هم 26 تير بيد

    پاسخ

    فاطمه جون اينکه خسته بشي با اينکه نتوني تحملش کني خيلي فرق مي کنه! خوبه که آدم حداقل از آشپزي و شست و شو و جارو کشي و ... اگه لذت نمي بره اذيتش هم نکنه .اصلا بحث من به هم ريختگي خونه نيست . صحبت من اينه که نمي تونم با اين برنامه ها و خونه داري کنار بيام!
    کار خونه رو دقيقاً بايد با شوق و ذوق و لذت انجام بدي
    منم گاهي تنبليم ميشه
    اما بعد که استارتش رو ميزنم ديگه ول کن نيستم تا همه جا رو نسابم و برق نندازم خيالم راحت نميشه
    بعدش که تميز شد هم خيلي کيف ميده انگار دست مزد بهت داده باشن
    پاسخ

    خوش به حالت . هر چي به خودم تلقين مي کنم که دوسش دارم فايده نداره . :( کدوم ذوق و لذت وقتي از يه چيزي متنفري ؟! کارهاي خونه که تموم ميشه مثل مُرده ميفتم کسي نمي تونه باهام حرف بزنه اينقدر که عصبي هستم و خسته !
    + باران بهار 

    تووووووووووووو مي تووووووووووووووونيييييييييييي مليخ کار نشد نداره که.... حالا اون موقع تو فاز قاط بودي درست ميشه
    پاسخ

    4سال توي فاز قاط بودم؟!!!!!!!!!!!
    + باران بهار 
    البته مي توني خيلي شيک و شکيل کنيز بياري برا خودت و آقا مسعود؟ از اون کنيزا که آخايون دوس مي دارن
    پاسخ

    پولم کجا بود که به اون بدم! آقايون بوووووووووووق مي خورن ...
    منم بگي نگي مث تو ام منتها هيچ وقت 100 در صد تو موقعيتش نبودم . تا حد زيادي درکت مي کنم .
    پاسخ

    اوه ! پس توي موقعيتش بيفتي بيشتر درکم مي کني ! خدا نياره همچين روزي رو که توي کاري کم بياري که مجبوري ادامه بدي و چاره نداري ! اونوقته که ديگه بايد ذره ذره آب بشي هيچکس هم نمي خواد درکت کنه . همه فکر مي کنن ادا اصول هست يا از تنبيليت هست ! بعدم ميگن مگه تو چه فرقي با بقيه داري ؟! چطور بقيه مي تونن تو نمي توني ؟! اونوقت يکي نيست بگه 5 تا انگشت يه دستت با هم يکي هستن ؟! خوب هر کسي يه توانايي هايي رو داره يه سري رو هم نداره! نمي فهمن ديگه نمي فهمن ...