جالبه ، يه زماني باباي منم نمي دونست کلاس چندمم.

مليحه جان مشکل وانيا بدون اون دارو رفع شد خدا رو شکر . چند دقيقه پيش دخترم راحت شد و حالا راحت خوابيد . ولي بهرحال ممنون . منم خيلي تازگيا به ورزش علاقمند شدم بعد زايمان به طرز عجيبي بدنم ضعيف شده اصلا مثل قبل جون ندارم هر چند چاق تر از قبل شدم . اينقدر دلم ميخاد برم پياده روي ولي پايه ندارم بخصوص الان هم ماه رمضونه ديگه هيچي . ولي اگه خدا خواست و شد بعد ماه رمضون يه برنامه واسه پياده روي جور مي کنم . راستي منم فقط از سوسک مي ترسم البته بقيه جونورا رو هم با دست چندشم ميشه بگيرم ولي ازشون نمي ترسم حتي موش که خيليا مي ترسن من يه بار با جارو توي يه سطل کشتم و بعد کلي عذاب وجدان گرفتم !!!!!

اقا چطور يه دفعه اينقدر مثبت تر شدي ؟؟ ميشه به منم ياد بدي ؟ البته منم تازگيا به ورزش خيلي علاقمد شدم بخصوص برا اين هيکل !!!!

وااااااااي مارمولک رو با دست ميگيري!!!!!!
در مورد قهر ياد فيلم کتاب قانون افتادم

مليحه جونم آپ هات تو گودر من نشون داده نشده چرااااااااااا؟ چقد پست گذاشتي اين چن وقت....
شکر خدا که قضيه هر چي بوده فيصله پيدا کرده.... مطلبت رمزدار بود نتونستم بخونمش.....
مي بنم که اميال نفساني ت بچه خوبي شده همش بهانه چيزاي خوب خوب ميکنه.... اي ول بابا حسابي دويدي خوش باشي هميشه....واييييييييي مليح چجوري مارمولک رو بادست مي گيري مارمولک که چندش آور تره دلش تکون مي خوره لااقل سوسک مق يه ماشين يا شي بي جون مي مونه..... خواهر کوچيکه منم بچه که بود با دست مي گرفت مارمولک رو ولي الان مي ترسه

بابا شجاااااااااااع